نتایج جستجو برای عبارت :

مسافر. رهگذر.

رهگذر. بی‌مقصد. مسیر همیشگی. درختان لخت. سراسر مه. آدم‌های بی‌چهره. غریبانگی. چای. زیرزمین. شیش تا چای هزارتومنی. انباشت نیکوتین. یک نخ دیگر. یاد او. اوی غایب. اوی ناموجود. اوی از یاد برده. گرانی مادر قحبه. بی‌پولی مادر قحبه‌تر. هندزفری. " غمم را ز چشمم نمی‌خوانی". مه. برف. بی نام. بی نشان. بی صدا. گم. محو. تیره. تار. کمی هم سرد. رهگذر...
از چند روز گذشته است و چند هفته می‌شود که چیزی ننوشته‌ام. هنوز خواننده‌ای ندارم و هنوز آنقدر با کسی در این فضا خودمانی نشده‌ام که زنگ بزند و بگوید کجایی پسر. من هنوز آن رهگذرم. آن رهگذر که یک روزی از پشت پنجره شما گذشته است. آن رهگذر که حتی کنجکاوتان نکرده. اما خب مسیر همین است، همین که بنویسی، بخوانی، معاشرت کنی، گفتگو کنی. از همین گذر کردن سالی به ماهی یکبار است که می شود آشنا شد. می شود مخاطب پیدا کرد و می شود دوست شد.
پیشنهاد میکنم اول پست پایین رو بخونید
 
یک سفر با اسنپ در قالب یک مسافر ( کلیک )
 
در اونجا و بخش اولش متن زیر رو نوشته بودم که ....
" ....   در انتها هم یک مقایسه بین 2 اپلیکیشن راننده و مسافر خواهم داشت و یک نکته فوق العاده مهم در خصوص کارکرد و کیلومتر که ارتباط مستقیم با بحث بنزین داره و تبعیضی که بین مسافر و راننده گذاشته شده! قضاوت با شما.... "
 
خب در این پست مقایسه آپ اسنپ مسافر و راننده هست که ببینید اسنپ چقدر به نفع مسافر گرفته و چقدر به نفع ؟؟؟؟
مسافر تاکسى آهسته روى شونه‌ى راننده زد.چون میخواست ازش یه سوال بپرسه. راننده داد زد، کنترل ماشین رو از دست داد، نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس، از جدول کنار خیابون رفت بالا، نزدیک بود که چپ کنه، اما کنار یه مغازه توى پیاده رو، متوقف شد.
براى چندین ثانیه، هیچ حرفى بین راننده و مسافر رد و بدل نشد.
تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: هى مرد! دیگه هیچ وقت، این کار رو تکرار نکن، من رو تا سر حد مرگ ترسوندى!مسافر عذرخواهى کرد و گفت: من نمیدونستم که
در یک شب تاریک مردی در پیاده رو خیابانی پای تیر چراغ برق دنبال چیزی می گشت. رهگذری او را دید و پرسید: دنبال چه می گردی؟ مرد گفت: دنبال دسته کلیدم می گردم. رهگذر پرسید: آن را اینجا گم کردی؟ مرد گفت: نه، فکر می کنم چند قدمی عقب تر، از دستم افتاده باشد. رهگذر پرسید: پس چرا اینجا دنبال آن می گردی؟ مرد گفت: چون اینجا نور بیشتر است.
 
سفر مرا به باغ در چند سالگی‌ام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد، 
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.*
 
 
چقدر «مسافر» بودم  :)  
 حتی به اندازه‌ی توضیح یک خطیِ «من از مجاورت یک درخت می‌آیم».
  
 
وسوسه‌ی بعدی سفرم...
  
«خیال می‌کنم
در آب‌های جهان قایقی است»
  
 
 *سهراب
 
 
سفر مرا به باغ در چند سالگی‌ام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد، 
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.*
 
 
چقدر «مسافر» بودم  :)  
 انقدر که توضیح یک خطی تلگرامم «من از مجاورت یک درخت می‌آیم» باشه.
  
 
وسوسه‌ی بعدی سفرم...
  
«خیال می‌کنم
در آب‌های جهان قایقی است»
  
 
 *سهراب
 
مسافر تاکسی، آهسته روی شونه‌ی راننده زد، چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه… راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد… نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس… از جدول کنار خیابون رفت بالا… نزدیک بود که چپ کنه… اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چند ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود، تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی! مسافر عذرخو
برهنگی زنان را دیدیم و فریاد کشیدیم
اما پاهای برهنه کودکان را دیدیم و سکوت کردیم
شاید هنوز راه درازی در پیش داریم تا بفهمیم که گناه برهنگان را به پای خودشان مینویسند
اما گناه پاهای برهنه را به پای کی؟
میتونی کمک کن، حتی به 1 نفر...
 
 
هی گنه کردیم و گفتیم خدا می بخشد...عذر آوردیم و گفتیم خدا می بخشد...آخر این بخشش و این عفو و کرامت تا کی...!!!او رحیم است ولی ننگ و خیانت تا کی...!!!بخششی هست ولی قهر و عذابی هم هست...آی مردم به خدا روز حسابی هم هست...زندگی
مسافر جمعه : قطعاً کم خوانده ای رمانی که هم عاشقانه باشد هم سیاسی هم تاریخی
 
مسافر جمعهنویسنده: سمیه عالمیانتشارات: کتابستان
بریده کتاب:
از بالکن حیاط را نگاه کرد. کف حیاط پر از پاره های آجر و شاخه های درخت بود. کتاب ها را ریخته بودند وسط حیاط و آتش زده بودند و دودش پیچیده بود توی حیاط.نمی فهمید چه اتفاقی افتاده! هنوز داشت سرباز های توی حیاط را می شمرد که چیزی از بالای پشت بام کف حیاط افتاد. رسول چشم انداخت کف حیاط. آدم بود … صفحه « ۲۰۱»
نماز شکسته مخصوص مسافر است. فرد مسافر باید نماز‌های چهار رکعتی خود را که شامل نماز ظهر، عصر و عشا می‌شود به صورت دورکعتی مانند نماز عصر بخواند. نماز شکسته اگر قضا شد قضای آن هم شکسته خوانده می‌شود.
مسافر چه کسی است؟
زمانی که فردی ۸ فرسخ (هر فرسخ بین ۵ تا ۵/۵ کیلومتر است) معادل ۴۵ کیلومتر را به صورت رفت و برگشت از شهر خود دور شود و قصد اقامت ده روزه یا بیشتر نداشته باشد مسافر به حساب می‌آید.
 
منبع: بخش مذهبی بیتوته
نماز شکسته مخصوص مسافر است. فرد مسافر باید نماز‌های چهار رکعتی خود را که شامل نماز ظهر، عصر و عشا می‌شود به صورت دورکعتی مانند نماز عصر بخواند. نماز شکسته اگر قضا شد قضای آن هم شکسته خوانده می‌شود.
مسافر چه کسی است؟
زمانی که فردی ۸ فرسخ (هر فرسخ بین ۵ تا ۵/۵ کیلومتر است) معادل ۴۵ کیلومتر را به صورت رفت و برگشت از شهر خود دور شود و قصد اقامت ده روزه یا بیشتر نداشته باشد مسافر به حساب می‌آید.
منبع: بخش مذهبی بیتوته
کلاس قصه گویی و نقاشی با حضور کودکان مهد قرآن بیت الزهرا
در کتابخانه محمد رهگذر برگزار گردید. در این برنامه ابتدا کتاب
فاطمه فاطمه از سری کتاب های نهمین جشنواره رضوی که شامل اشعاری در وصف حضرت فاطمه
(س) و حضرت معصومه (س) می باشد برای کودکان خوانده شد. سپس کودکان برداشت های خود را از اشعار به تصویر کشیدند.
صد متر جلو تر یه خانمى کنار خیابون ایستاده بود. راننده ى تاکسى بوق زد و خانم رو سوار کرد. چند ثانیه گذشت... راننده تاکسى: چقدر رنگِ رژتون قشنگه!! خانم مسافر: ممنون. راننده تاکسى: لباتون رو برجسته کرده! خانم مسافر سایه بون جلوىِ صندلى راننده رو داد پایینُ لباشو رو به آینه غنچه کرد. خانم مسافر: واقعاً؟؟! راننده تاکسى خندید با دستِ راست دستِ چپِ خانم مسافر رو گرفتُ نگاه کرد. راننده تاکسى: با رنگِ لاکتون سِت کردین؟! واقعاً که با سلیقه این تبریک میگم! خ
از رهگذر توقعی ندارم!!اسمش روشه دیگه...
.
در ره زندگی ناگهان او را میبینم...
حتی اگر چشم در چشم شویم...
حتی اگر لبخند بزنیم...
و حتی اگر چند صباحی روی همان نیمکت معروف که در نوشته هایم پرسه میزند بنشینیم...
میگذرد!!
بی صدا...
بی خبر...
روزی که در امواج اندیشه های بی پایان روی نیمکت تنهایی هایم شب میشود...
ناگهان پرتاب میشوم به آسمان... و باز میگردم... و او نیست!!!
Y.G.R
.
.
تالا شده سفر کنین به یه جایی که تالا نرفتین و ندونین که از هر شهری که الان هستین تا مقصد چقد
داشتم راجع به یه موضوعی دنبال عکس میگشتم رسیدم به پست زیر
 
 
جلوی دیکتاتور شدن اسنپ را بگیریم ( کلیک )
که کلا درباره این صحبت کرده که مسافر محترم ، 2 بار در یک روز سفرش رو لغو کرده و از طرف اکانت مسافر از طرف اسنپ مسدود شده.
 
ادامه مطلب
پاورپوینت تدبیر مسافر در سرما و گرما
دانلود پاورپوینت با موضوع تدبیر مسافر در سرما، در قالب ppt و در 33 اسلاید، قابل ویرایش. بخشی از متن پاورپوینت: سرمازدگی در اثر مواجهه با سرما رخ می دهد و رطوبت یا جریان هوا می‌توانند آن را تشدید کنند. سرماگزیدگی: نوع خفیفی از سرمازدگی است مشخصه
اگر قصد مهاجرت یا سفر به کشورهای دیگه رو داشته باشید، حتما مشکلاتی از قبیل فریت بار یا ارسال بار ، فریت بار مسافری ، هزینه فریت بار ، هزینه فریت بار به خارج از کشور و ارسال بار مسافر به خارج از کشور می تواند یکی از دغدغه و مشکلات شما باشد، این که چقدر بار ببریم؟ از چه ایرلاینی استفاده کنیم و.....
بریم سر اصل مطلب ،اصلا فریت بار مسافری یعنی چی ؟...فریت بار مسافری به بارهوایی مسافر گفته میشه که از طریق گمرک فرودگاه ها و از طریق صدور بارنامه هوایی با
روزی "اندوه" به روستای ما آمد ، "گفتیم رهگذر است !اما ماند! گفتیم مسافر است و خستگی در می کند و می رود ، باز هم ماند و نشست و شروع کرد به بلعیدن ذخیره امیدمان" گفتیم : مهمان بدی است ! دو سه روز دیگر می رود ...و باز هم ماند و ماند و ماند و تبدیل شد به یکی از اعضای ده مان،  اکنون اندوه کدخدا شده و  تمام کوچه ها بوی "آه" می دهد . تمام امیدها را بلعید و به جایش "حسرت" در دل ها انبار کرد .پیران ده هنوز به یاد دارند : " روزی که اندوه آمد ، "جهل"  نگهبان دروازه
آسمان رو به تاریکی می رفت. چراغ پشتی قرمز رنگ‌ِ ماشین ها، روشن شده بود و جاده ها هم پر از ازدحام. تنها صدایی که در داخل تاکسی می آمد، صدای ترانه ای شاد بود و من، در عالم هپروتی بودم که ناگهان، مؤذن زاده ی اردبیلی، از گلدسته ی گوشی یک مسافر، بانگ اذان مغرب را سر داد. نوای اذان، همراه با آن ترانه ی شاد، وصله ی ناجوری بود. به همین خاطر مسافر، با عجله گوشی اش را خاموش کرد و مؤذن زاده هم دیگر نخواند. شاید هم مسافر، از آشکار شدن باور هایش شرم داشت. از آن
دو تارک دنیا؛ تانزن و آکیدو در راهی گل آلود باهم مسافرت می کردند. جلوتر زنی زیبا را می بینند که نمی تواند از راه پر گل عبور کند
تانزن مودبانه پیشنهاد کمک می دهد، مسافر را به دوش گرفته و از خیابان رد می کند و اورا بدون هیچ حرفی طرف دیگر پیاده می کند.
آکیدو هراسان می شود، براساس یک قانون رهبانی، راهبان اجازه ندارند به زنان نزدیک شوند چه رسد زیبارویی غریبه را لمس کنند.
پس از کیلومتر ها طی طریق، آکیدو دیگر نتوانست جلوی خودش را بگیرد: "چطور توانستنی
به همت مریم محمدحسینی مسئول کتابخانه محمد رهگذر به مناسبت عید سعید قربان جمع خوانی کتاب تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم الانبیاء در این کتابخانه برگزار شد. در این جلسه که اعضاء فعال کتابخانه حضور داشتند محمدحسینی ابتدا ضمن تبریک عید بزرگ مسلمانان توضیحاتی در مورد عید سعید قربان، مناسک حج، روز عرفه ارائه کرد سپس اعضاء شرکت کننده بخش هایی از کتاب تاریخ انبیاء را جمع خوانی کردند.
بچه‌ها با داد و جیغ و فریاد از کلاس بیرون رفتند و کلاس آرام شد. گچ آرام چشم‌هایش را باز کرد تیکه های تنش که روی زمین ریخته بود را دید و لبخندی زد .تخته پاک کن که به او نگاه می‌کرد گفت: به چه لبخند می‌زنی؟ به تکه های تنت ؟تو داری تمام می‌شوی؟گچ راحت لم داد و دست‌هایش را گذاشت زیر سرش و گفت امروز هزار مسأله را حل کردم و به بچه های کلاس  هزار چیز تازه آموختم.روز بعد گچ تمام شده بود تخته‌پاک کن در حالی که تکه های ریخته‌ی تن گچ را تماشا می‌کردزیر ل
تا وقتی که زندگی کار داشت میمونممستقیما در راستاش میدوم من پای کارواش میمونمزخمامو بانداژ میکنم حرفامو تک تک یادداشت میکنممغزامو درگیر داستان میکنمخود شب تا صبح فردا با نور لب تاپ کف دفتر رواسفالت میکنمدیگه زمان صعود و رشد سقف طبقاتهاز هله هوله که فاکتور بگیر که فحش بچه صلواتهقلمه میدوزه زمینو زمانو پیامشو میده به پیرو جوانو منو تو
کنار همدیگه اداره بکنیم مسیر جهانو
دستارو واکن با من آنن ههه یاس
من یه مسافرم ولی به خیر گذشتفقط خوشحالم که
تا وقتی که زندگی کار داشت میمونممستقیما در راستاش میدوم من پای کارواش میمونمزخمامو بانداژ میکنم حرفامو تک تک یادداشت میکنممغزامو درگیر داستان میکنمخود شب تا صبح فردا با نور لب تاپ کف دفتر رواسفالت میکنمدیگه زمان صعود و رشد سقف طبقاتهاز هله هوله که فاکتور بگیر که فحش بچه صلواتهقلمه میدوزه زمینو زمانو پیامشو میده به پیرو جوانو منو تو
کنار همدیگه اداره بکنیم مسیر جهانو
دستارو واکن با من آنن ههه یاس
من یه مسافرم ولی به خیر گذشتفقط خوشحالم که
      بهشت
         مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. 
اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.
پیاده‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده، دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی با سنگفرش طلا باز می‌شد و
به همت مریم محمدحسینی مسئول کتابخانه محمد رهگذر نشست کتابخوان به مناسبت عید غدیر با حضور اعضاء فعال برگزار گردید. در این نشست 4 اثر با محوریت غدیر توسط اعضا معرفی شد. کتاب روی دست آسمان اثر دکتر مهدی خدامیان آرامی توسط مبینا رحیمی، کتاب داستان غدیر خم که برگرفته از کتاب الغدیر اثر علامه شیخ عبدالحسین امینی می باشد توسط یگانه قربانی، کتاب مهر علوی توسط مبینا هدایتی و کتاب جرعه ای از زلال غدیر توسط زهرا رستمی ارائه شد.
بوگون گؤزومون قاباغیندا 11 نفر آدام بیر سمنددن یئندیلر! البته شوفردن خاریج! شوفر ایله اولورلار 12 نفر. ائله اوچو دالی کاپوتدان چیخدیلار! نهایت او 11 مسافر یئنندن سونرا سوفر ایله بیر آیری اوغلان میندیلر ماشینا گئتدیلر، گلنده دقیق بیلمه‌دیم که او اوغلان دا همان ماشیندا گلمیشدی یا یوخ! اگر اولارنان گلمیش اولسا، 13 نفر بیر سمند ده!
----
البته هاممیسی دا بؤیوک یاشلی ایدی لاپ کیچیکلری 18 اولاردی!
حالم خوب نیست. گیجم و سرم درد میکنه. دلشوره دارم برای هدفای زندگیم ولی بیشتر دورم ازش خیلی اینو میفهمم ولی کاری از دستم برنمیاد.
حس میکنم یا زمانی عاشق فرد دیگری بودم و او هم عاشق من دیگری بود یا هنوز هم همون دونفریم ولی دور از هم به فاصله دو رهگذر هم زمان نا بینا و نا شنوا.
سر سه راه... منتظر تاکسی ایستادم (میدون هست ولی نمیدونم چرا بهش میگن سه راه؟!).
دخترکی کم سن و سال، شاید حدود پانزده شانزده سال منتظر تاکسی ایستاده. با مانتویی بسیار کوتاه و جلو باز (اینش به من ربطی نداره).
سوار تاکسی شدم. اونم گفت... بعد گفت که پول ندارم.
راننده مرد سن بالایی بود و گفت بیا بالا.
در طول راه راننده چندین بار ایستاد تا مسافر سوار و پیاده بشه. حالا همین دختر خانم که خودش رو تو ماشین ولو کرده بود گفت: آقا تندتر برو من کار دارم!
راننده هم ب
دانلود آهنگ سعید عباسی مسافر شهر عشق
ترانه سرا: مهتاب نصر | آهنگساز: احمد رضا سعیدی | میکس و مستر: حمیدرضا آداب | خواننده: سعید عباسی
Download New Song By Saeed Abbasi – Mosafere Shahre Eshgh With Text & Direct Link In TabaMusic
دانلود آهنگ جدید سعید عباسی مسافر شهر عشق در ادامه مطلب
 
ادامه مطلب
 
درصورتی‌ که مسافر هنگام تحویل گرفتن اقامتگاه متوجه شود که مشخصات اقامتگاه با مطالب مندرج در سایت مطابقت نداشته باشد سامانه میزبان یاب خود را متعهد به عودت تمام هزینه رزرو به مسافر است و این موضوع برای رفاه حال مشتریان تضمین شده است.
 
اقامت آسان و به‌صرفه یکی از چالش‌های سفر به شمار می‌رود و سامانه میزبان یاب در حل این چالش گام برداشته است.
به گزارش ایسنا، بنابر اعلام میزبان یاب، مصیب علی پور بنیان‌گذار میزبان یاب گفت این سامانه در حا
تاکسی فرودگاه امام به منظور عزیمت به فرودگاه امام خمینی و فرودگاه مهرآباد ، پیکاب مسافر از فرودگاه ها به مقصد و انتقال مسافران به شهرستان ها و بالعکس راه‌اندازی شده است. در ادامه برخی از مزایای تاکسی فرودگاه بیان شده‌اند:
بیمه مسافر و سرنشینانامنیت مسافر و اموال آنهااستفاده از خودروهای روز دنیا مطابق با استاندارهای جهانیدسترسی شبانه روزی و بدون معطلیاستفاده از رانندگان آموزش دیده در حوزه فرودگاهینرخ ثابت جهت ارائه سرویس به کلیه نقاط ش
داشتم راجع به یه موضوعی دنبال عکس میگشتم رسیدم به پست زیر
 
 
جلوی دیکتاتور شدن اسنپ را بگیریم ( کلیک )
که کلا درباره این صحبت کرده که مسافر محترم ، 2 بار در یک روز سفرش رو لغو کرده و از طرف اکانت مسافر از طرف اسنپ مسدود شده.
 
لیست سوالات مطرح شده درباره اسنپ
سوال 1 : چرا در اسنپ  بلاک شدم؟؟؟بعد اون همه سفر؟؟؟سوال 2 . راننده ای که بعد از قبول سفر ، اون سفر رو لغو میکنه چه تنبیهی براش در نظر گرفته میشه؟؟؟سوال 3 . فاصله راننده با مسافر زیاده و چرا اسنپ
مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسهراننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست دادنزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس…از جدول کنار خیابون رفت بالا…نزدیک بود که چپ کنه…اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شدبرای
چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم
فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت
این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!"مسافر عذرخواهی کرد
 
زمان بستر جاری عشق است تا انسانها را در خود به خدا برساند وتمامی آنچه در زمان حدوث می یابد باقی است.
شهید آوینی
+وَ لَا تحَْسَبنََّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون
            ما مسافر زمانیم و حقیقت جادوانگی مسافر همیشگی بودن نیست.
            جدا شدن از این حدود مادیه.
 
+تو کتابخونه ساعت نگاه کردم ، 04:04:04 بود . گوشیو آماده کردم و منتظر این لحظه شدم.
 
 
در این پست که بروز خواهد شد در باره مشتری مداری می نویسم ....
 
=====================
 
مشتری مداری ، غیراز تعریف دانشگاهی ش، یعنی وقتی مسافری ماشین میخواد و شارژ ش تموم میشه، کارشناس فروش زنگ میزنه و میگه درخواست سفرتون ثبت شد.... 
مهم اونه که مسافر بدونه چقدر عزت داره.. کارشناس فروش هم این حس رو میگیره و ارزش کاری که می‌کنه ...
 
=====================
 
مشتری مداری ، یعنی اونروز خانومی  اورژانسی باید می‌رفت بیمارستان ونمیدونست کجا بره و تنگی نفس داشت.... کارشناس
یکی از اساتیدمان که در انگلستان تحصیل کرده تعریف میکرد که «ما در آنجا مشکل چاپ مقاله نداشتیم. رساله را که مینوشتیم و دفاع می‌کردیم تقریبا بصورت خودکار مقاله‌ش هم در جایی مثل BMJ (با IF حدود ۱۷) چاپ می‌شد». بیشتر توضیح نداد و از این رهگذر به خاطره‌ی دیگری پرداخت اما این چند جمله مرا درگیر کرد.
ادامه مطلب
تو را میان درختان سکوتدر رهگذر شاخه های لرزان پیر افراتو را به اسمت صدا کردم:باران.
 
صدای بادمیان سرمای پیچیده در تنمجنگل را مه گرفتهو از دور دست های دور یک قرن پیشمی آید صدای سوت ترنزندگی،قطاریست که در باران می آید.
 
تو را نیافتم دیگرتقدیر،صدای قطاری بود که تو را بردآنکه که در باران آمده بود،باران را با خود برد.
 
هزاران سال بعدخواهد روئیداز تن من پیچکی پای یک افرای گمشده که باز همچنان تشنه شنیدن نام توست:باران....
 
 
به دست خود درختی می نشانم
به پایش جوی آبی می کشانم
کمی تخم چمن بر روی خاکش
برای یادگاری می فشانم
درختم کم کم آرد برگ و باری
بسازد بر سر خود شاخساری
چمن روید درآنجا سبز و خرم
شود زیر درختم سبزه زاری
به تابستان که گرما رو نماید
درختم چتر خود را می گشاید
خنک میسازد آنجا را ز سایه
دل هر رهگذر را می رباید
به پایش خسته ای بی حال و بی تاب
میان روز گرمی می رود خواب
شود بیدار و گوید ای که اینجا
درختی کاشتی،روح تو شاداب
*عباس یمینی شریف*
بالابرها بطور کلی به دو گروه اصلی ذیل تقسیم می گردند:
* بالابرهایی که نفر مجاز به سوار شدن باشد
ابعاد کابین بگونه ای طراحی شده که به سهولت بتوان جهت حمل مسافر و بار استفاده نمود.
* بالابرهایی که مسافر مجاز به سوار شدن نباشد
ابعاد کابین بگونه ای طراحی شده که برای حمل مسافر مناسب نباشد. از قبیل غذابر و کتاب بر
طبقه بندی بالابرها از نظر کاربری
* مسافری passenger lift
* پرسرعت (آسمانخراشها / برجهای مخابراتی) High rise lift
* حمل بار cargo lift
* بیمارستانی hospital lift
* خود
دانلود فیلم مسافر زمان با دوبله فارسی Iceman: The Time Traveller 2018
فیلم سینمایی مسافر زمان ۲۰۱۸ با کیفیت 1080p & 720p & 480p


نام فیلم: مسافر زمان – Iceman: The Time Traveller | ژانر: اکشن، کمدی، تاریخی، تخیلی
زبان: دوبله فارسی + کانتونی | مدت زمان: 01:27:06 | کیفیت: بلوری BluRay
حجم: 1.7 گیگابایت + 880 مگابایت + 429 مگابایت | امتیاز: 3.8 از 10
خلاصه داستان:
نگهبان امپراتوری پس از خیانت اطرافیانش به صورت تصادفی زیر برف دفن شده و
در زمان منجمد می‎شود. اما او چهارصد سال بعد باز می‎گردد تا
خری به درختی بسته بود، رهگذری خر را باز کرد. خر وارد مزرعه همسایه شد و تر و خشک را با هم خورد.
 
زن همسایه وقتی خر را در حال خوردن سبزیجات دید، تفنگ را برداشت و یک گلوله خرج خر نمود و خر را کشت.
 
صاحب خر وقتی صحنه را دید. عصبانی شد و زن صاحب مزرعه را کشت!
 
صاحب مزرعه وقتی با جسد خونین همسرش روبرو شد، صاحب خر را از پای درآورد!
 
به رهگذر گفتند چکار کردی؟!
گفت من فقط یک خر را رها کردم!
 
➕هرگاه میخواهید ویرانی به بار آورید، خران را آزاد کنید!
دانلود فیلم مسافر کنگ فو کار با دوبله فارسی Kung Fu Traveler 2017 WEB-DL
فیلم سینمایی مسافر کنگ فو کار ۲۰۱۷ با کیفیت 1080p & 720p & 480p

نام فیلم: مسافر کنگ فوکار – Kung Fu Traveler | ژانر: اکشن، علمی تخیلی، هیجان انگیز
زبان: دوبله فارسی + چینی | مـدت زمـان: 01:38:59 | زیرنویس فارسی: نـدارد
حجم: 1.72 گیگابایت + 891 مگابایت + 443 مگابایت | امتیاز: 5.5 از 10
خلاصه داستان:کره زمین مورد حمله‌ی بیگانگان قرار گرفته است و در این بین یک ژنرال چینی به طور غیرمنتظره و تصادفی وارد سفر زمان شده
مدیرکل راهداری و حمل و نقل جاده ای آذربایجان غربی گفت: از آغاز طرح نوروزی تا ۱۵ فروردین سال جاری تعداد مسافرین ورودی از پایانه مرزی پلدشت نسبت به مدت مشابه سال قبل از رشد ۸۲ درصدی حکایت دارد.
به گزارش خبرهای فوری پلدشت منطقه آذربایجان غربی ارسلان شکری در جمع خبرنگاران افزود: از آغاز طرح نوروزی ۲۵ اسفند ماه سال قبل تا ۱۵ فروردین ماه سال جاری بیش از  ۱۷ هزار مسافر از پایانه مرزی پلدشت تردد کرده اند که این مقدار نسبت به مدت مشابه سال قبل ۶۹ درصد
 
سفر مرا به باغ در چند سالگی‌ام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد، 
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.*
 
 
چقدر «مسافر» بودم  :)  
 حتی به اندازه‌ی توضیح یک خطیِ «من از مجاورت یک درخت می‌آیم».
  
 
وسوسه‌ی بعدی سفرم...
  
«خیال می‌کنم
در آب‌های جهان قایقی است»
  
 
 *سهراب
 
بانوی خردمند
 بانوی خردمندی در کوهستان سفر می کرد که سنگ گران قیمتی را در جوی آبی پیدا کرد.
روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود.
بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود.
مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید
از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد.
زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد
مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود،
از خوشحالى سر از پا نمى شناخت.
او مى دانست که جواهر به قدرى با
+صندلی عقب تاکسی نشسته بودم و به آرمان فکر میکردم. دلم شور میزد. امروز هم سر کلاس نیومده بود.
درحالی که از شیشه به بیرون خیره شده بودم، گوشه ذهنم صدای گفتگوی راننده و مسافر جلویی رو می شنیدم :مسافر : اونجا دارن چه کار میکنن؟ راننده : دارن برای سیل زده ها پول جمع می‌کنند. همه اش مسخره بازیه! میلیارد میلیارد پول جمع میکنن جلوی این مسجدها، و بعد هم همه اش رو میکشن بالا، کثافتا. اصلا چه معنی داره کمک جمع کنن؟ مسافر : آقا سیل زده منم، من!. پول رو باید ب
گاهی باید میان کوچه پس کوچه های ذهن، اتوبان های مغز، خیابان های فکر تابلوی پارک ممنوع کاشت، گاهی نباید چیزهایی بماند. فریاد های سراسر تحقیر که آدم ها در صورتت تف کردند، اشتباه ها،ترس های احمقانه، گوشزد هایی که پوست نازک لبت هایت، ناخن هایت را ویران کرده اند. باید در شهر ذهن مسافر باشند، چند روزی که استراحت کردند و گشت زدند بروند، نمانند تا شب ها بی خواب شوی. این اخبار کثیف، که بختک امیدت می شوند و تاریکی را به جانت می اندازند، حرف های چرند ک
کسی که غافل باشد ونداند که مسافر است،درجای خود می ماند،
چناچه سعدی گفته است:
حَرم درپیش است وحرامی درپس،
اگررفتی؛بُردی
واگرخفتی،مُردی
 
شیطان صریحا گفت من درکمینم:
 
قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی
لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ 
ﻔﺖ : ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﻴﺮﺍﻫﻪ ﻭ ﻤﺮﺍﻫﻲ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻲ ، 
ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺑﺮ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﺗﻮ 
[ ﻛﻪ ﺭﻫﺮﻭﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺑﺪﻱ ﻣﻰ ﺭﺳﺎﻧﺪ ] ﺩﺭ ﻛﻤﻴﻦ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻧﺸﺴﺖ.
 
و
 
 
 
رمان مسافر کربلا: داستان آرزویی که به کربلا ختم می شود.
 
معرفی:
رمان مسافر کربلا : سیدمهدی شجاعی
وقتی کسی به زیارت امامی می ­رود می­گویند طلبیده شده است. این کتاب داستان یکی از همان طلبیدن­ های عجیب است که عقل آدم به آن قد نمی­ دهد و هاج و واج می­ ماند.
خلاصه:
داستان پسر بچه­ ی لالی است که به صورت اتفاقی با کاروان کربلا رو به رو می­شود و بدون اطلاع و مدارک لازم با آن­ها همراه می­ شود و در این جریان اتفاقات جالبی برای او پیش می ­آید.
بریده کتا
روزی سگی داشت در چمن علف می خورد، سگ دیگری از کنار چمن گذشت، چون این منظره را دید تعجب کرد و ایستاد. آخر هرگز ندیده بود که سگ علف بخورد!ایستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می خوری؟!سگی که علف می خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت:من؟ من سگ قاسم خان هستم!سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت:سگ حسابی! تو که علف می خوری؛ دیگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز یک چیزی؛ حالا که علف می خوری دیگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت ب
هر هتل با توجه به سطحی که دارد مخاطبان خود را
شناسی کرده است و می داند این گروه از افراد هنگام اقامت چه توقعات و نیازهایی
دارند. علت موفق بودن هتل های تهران با وجود طیف گسترده ی آن ها نیز همین است. هر
کدام از این هتل ها می دانند که موقع رزرو، مسافر چه در ذهن دارد و از بدو ورود تا
موقع خروج باید چه سرویس ها و خدماتی به مسافر ارائه دهند. همین مورد که حاصل
تجربه است موجب رشد رضایتمندی میهمانان می شود.
به دست خود درختی می نشانم به پایش جوی آبی می کشانم
کمی تخم چمن بر روی خاکش برای یادگاری می فشانم
 
 
درخت می کارم
 
درختم کم کم آرد بر گ و باری بسازد بر سر خود شاخساری
چمن روید در آنجا سبز و خرم شود زیر درختم سبزه زاری
 
 
به تابستان که گرما رو نماید درختم چتر خود را می گشاید
خنک می سازد آنجا را ز سایه دل هر رهگذر را می رباید
 
درخت می کارم
 
 
به پایش خسته ای بی حال و بی تاب میان روز گرمی می رود خواب
شود بیدار و گوید : ای که اینجا درختی کاشتی روح تو شا
 
دوبیتی 3
 
_کشتی شکسته
 
 
حالی خراب و حالتی در گِل نشستهرویایِ بیهوده که عمری پینه بستهانگیزه و شور و امیدی در دلم نیستمثلِ مسافر های کشتیِ شکسته#علی_صباغی .#شعر #دوبیتی #خستگی #ناامیدی#زندگی #رویا #کشتی_شکسته#گل #مسافر #شاعر #اشعار
ادامه مطلب
در قم و مشهد و شمال و تهران و ... به خصوص در یکی دو سال اخیر که ارزش پول کشورمان تنزل پیدا کرده، خیل مسافران عراقی را بارها دیده ام که راه می روند و یک بغل خرید می کنند. این که باید برای ارزش پول ملی تأسف خورد سرجای خودش.
اما باید بپذیریم این حجم ورود مسافر خارجی و پولی که در کشورمان بابت اقامت و جابجایی و خرید خرج می کنند در این وانفسای تحریم، یکی از بهترین راهکارهای رونق اقتصادی کشورمان است و دشمن هم دقیقا با شناخت از همین شاهرگ حیاتی اقتصاد ایر
دقیقا  یادمه که بعد از ماجرای گرونی بنزین ، رفتم اسنپ و ثبت نام من در اسنپ توسط یکی از این بازاریاب هایی که سر میدانها و چهار راه ها وایساده که نوشته ثبت نام اسنپ ، ثبت نام شدم!!! بعد از ثبت نام ، اون اقای بازاریاب یه توضیحات کلی بهم داد و بعدش فردائیش بهم یه برگه راهنما داد که کار با اپ راننده اینجوریه و اینا و منم اولین بارم بود که از اون اپ استفاده میکردم.
 
نسخه قبلی اپ اسنپ اینطوری بود که مثلا وقتی درخواست می اومد داد میزد : اسنپ! ولی تو نسخه ج
شب شده است و من مانند شبهای گذشته دلخوش به دیدن فیلمی که بیش از صدبار دیده ام و امیدوار به فردایی که قرار است همچون چند ماه گذشته تلاش برای زندگی را در آن آغاز کنم.
وقت و بی وقت در هر زمان از روز که به خوابی اجباری برای فرار از واقعیت تلخ لحظه ها میروم رویایی میبینم که سراسر رازها و نمادهایی از زندگی هست که من آن ها را درک نمیکنم و بیشتر مشوش میشوم مانند مسافری خارچی که راهنمای کشور سفر کرده به آن به جای هدایت بیشتر او را سر درگم تر میکند.
بعضی رو
شب شده است و من مانند شبهای گذشته دلخوش به دیدن فیلمی که بیش از صدبار دیده ام و امیدوار به فردایی که قرار است همچون چند ماه گذشته تلاش برای زندگی را در آن آغاز کنم.
وقت و بی وقت در هر زمان از روز که به خوابی اجباری برای فرار از واقعیت تلخ لحظه ها میروم روبایی میبینم که سراسر رازها و نمادهایی از زندگی هست که من آن ها را درک نمیکنم و بیشتر مشوش میشوم مانند مسافری خارچی که راهنمای کشور سفر کرده به آن به جای هدایت بیشتر او را سر درگم میکند.
بعضی رویا
در فلق بود که پرسید سوارآسمان مکثی کردرهگذر شاخه نوری که به لب داشتبه تاریکی شن ها بخشید و به انگشتنشان داد سپیداری و گفتنرسیده به درختکوچه باغی است که از خواب خداسبز تر استو در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی استمیروی تا ته آن کوچهکه از پشت بلوغ سر به در می آردپس به سمت گل تنهایی می پیچیدو قدم مانده به گلپای فواره جاوید اساطیر زمین می مانیو تو را ترسی شفاف فرا می گیرددر صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی:کودکی می بینیرفته از کاج بلندی بالاجو
امشب من و تو هردو، مستیم، ز می اما
تو مست می حسنی، من، مست می سودا
از صحبت من با تو، برخاست بسی فتنه
دیوانه چو بنشیند، با مست بود غوغا
آن جان که به غم دادم، از بوی تو شد حاصل
وان عمر که گم کردم، در کوی تو شد پیدا
ای دل! به ره دیده، کردی سفر از پیشم
رفتی و که می‌داند، حال سفر دریا؟
انداخت قوت دل را، بشکست به یکباره
چون نشکند آخر نی، افتاد از آن بالا؟
تا چند زنم حلقه؟ در خانه به غیر از تو
چون نیست کسی دیگر، برخیز و درم بگشا
از بوی تو من مستم، ساقی مدهم
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زندبه دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زندیکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کندکسی به کوچه سار شب در سحر نمی زندنشسته ام در انتظار این غبار بی سواردریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زنددل خراب من دگر خراب تر نمی شودکه خنجر غمت از این خراب تر نمی زندگذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غمیکی صلای آشنا به رهگذر نمی زنددل خراب من دگر خراب تر نمی شودکه خنجر غمت ازین خراب تر نمی زندچه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات؟برو که هیچ کس ن
من مسافر زمانمقشنگ حس میکنم روزی که حسرت این روزام رو میخورمنگاه به بابا و مامانم که میکنم...به این روزهای کارمبه داداشمبه خونه امونبه سن و سالمبه فکر و خیالمبه حالمبه حالمبه حالمنه اینکه حالم عالی و بی نقص باشهکه اگر بود این متن رو نمینوشتمکه وقتی بود این متن رو ننوشتمولی مطمینم دل تنگش میشمدلتنگ این آدمارابطه هادلتنگ محمد میشم که می‌دونم الان هروقت بهش زنگ بزنم آماده است خودش رو برسونه و به حرفام گوش بدهتا کی هست؟ تا کی اینطوری هست؟دلتن
مرد زاهدی که در کوهستان زندگی می کرد؛ کنار چشمه ای نشست تا آبی بنوشد و خستگی در کند. سنگ زیبایی درون چشمه دید، می دانست این سنگ باید گرانبها باشد پس آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد. در راه به مسافری برخورد که از شدت گرسنگی با حالت ضعف افتاده بود. کنار او نشست و از داخل خورجینش نانی بیرون آود و به او داد. مرد گرسنه هنگام خوردن نان چشمش به سنگ گرانبهای درون خورجین افتاد. نگاهی به زاهد کرد و گفت: "آیا آن سنگ را به من می دهی؟" زاهد ب
مدیرکل راهداری و حمل و نقل جاده ای اذربایجان غربی از قرارگیری پایانه مرزی بازرگان در رتبه نخست پرترددترین پایانه مرزی استان در سه روز نخست اجرای طرح نوروزی خبر داد.
به گزارش خبرهای فوری پلدشت، ارسلان شکری گفت: در سه روز گذشته از اجرای طرح نوروزی در آذربایجان غربی پایانه مرزی بازرگان با تردد بیش از ۳۲ هزار نفر مسافر بیشترین تعداد تردد مرزی در این بخش را به خود اختصاص داده است.
وی با بیان اینکه پایانه‌های مرزی تمرچین با بیش از هشت هزار تردد و
رمان مسافر کربلا: داستان آرزویی که به کربلا ختم می شود.
 
معرفی:
رمان مسافر کربلا : سیدمهدی شجاعی
وقتی کسی به زیارت امامی می ­رود می­گویند طلبیده شده است. این کتاب داستان یکی از همان طلبیدن­ های عجیب است که عقل آدم به آن قد نمی­ دهد و هاج و واج می­ ماند.
خلاصه:
داستان پسر بچه­ ی لالی است که به صورت اتفاقی با کاروان کربلا رو به رو می­شود و بدون اطلاع و مدارک لازم با آن­ها همراه می­ شود و در این جریان اتفاقات جالبی برای او پیش می ­آید.
بریده کتاب:
-سل
به نامۀ عملم نیست جز گناه گناه...
ولی به وقت سخن کوهی ادعا دارم
الا امیر سحر ای مسافر صحرا
امید وصل تو را بین هر دعا دارم
به کام خویش چشیدم غم جدایی را
نشان رحمتی از یار آشنا دارم
مرا میان قنوت سحر مَبر از یاد
بیا و نامه اعمالِ من مرور نکن
که بر جبین عرق شرم از شما دارم
هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم
یک شب جمعه ی دگر باشد
رفتگان را به ما نظر باشد
هرکه باشی ، تو را سرانجامت
خاک گورت به زیر سر باشد
خواندن فاتحه و قرآنی
بهترین لطف یک نفر باشد
رزق خود را فرستد از قبلش
آنکه را حاصلی به بر باشد
رفتنی ، هرکه آمد اینجا چون ،
می رود هرکه رهگذر باشد.
فروش طرح از تاریخ 98/12/10آغاز وتا تاریخ 99/01/30ادامه خواهد یافت وصدور بیمه نامه امکان پذیر می باشد .میزان پوشش ها وتعهدات بیمه نامه مذکور به شرح ذیل می باشد .1-ساختمان واثاثیه محل سکونت (حریق ,انفجار وصاعقه )تامبلغ 1.000.000.000ریال2-توشه مسافر در مجموع (حریق ,انفجار ,صاعقه ,سیل وطوفان )تا مبلغ 35.000.000ریال3-خودروی شخصی (حریق ,انفجار,صاعقه ,سیل ,طوفان )تا مبلغ 80.000.000ریال4-غرامت فوت ونقص عضو ناشی از حوادث مورد تعهد این بیمه نامه برای بیمه گذار واعضای خانواده وی (
داشتم برای لیلی شکلک در میاوردم که مسافر آخر سوار شد، همان خانوم مهربونی که وقتی وارد ایستگاه شد بهم لبخند زد و گفت morgen :) شارژ کارت اتوبوسش تموم شده بود و کارت پول همراه نداشت. شروع کرد با راننده چونه زدن که خب من الان کارت پول همراهم نیست و دارم می‌روم کلاس زبان و دیرم شده و ... راننده هم شوخی نداشت می گفت که برو از اون فروشگاه کنار خیابون کارتت رو شارژ کن و با اتوبوس بعدی بیا و خب به من مربوط نمیشه که کلاست دیر شده و خب حالا که کارت پول نداری، ن
گذرگاه
دنیا را ساده باید دید
عشق را رهگذر باید دانست
و خزان را باید نفرین جغدی شوم خواند
در آن شب بارانی
آتشی چنان بر پا شد
که باران را ربود
و مرا سوخت که سوخت. 
****
و کنون؛
خاکسترم را بر باد می دهند. 
مگذارید، مگذارید!
دل سوخته ام اما روشن تر است!
مثل آن دانه ی برف
مثل آن سراج زرد
مثل نوری در خزان
چه توانیم کرد؟ 
چه توانیم گفت؟ 
هیچ...هیچ...بیهوده.‌‌‌..بیهوده..‌.
****
دوباره آن حسِ دلگیر گل کرده است. 
دوباره چنگ بر حلقم می زند. 
دوباره آن حس..‌.
دوباره
به گزارش ایسنا، سازمان جهانی جهانگردی در ساده‌ترین تعریف، گردشگر یا «توریست» را کسی می‌داند که به محلی غیر از شهر محل سکونت خود و با هدفی به غیر از کار و کسب درآمد سفر کند، دست‌کم یک شب در آن اقامت داشته باشد و هدف از این ماندگاری «کسب درآمد» نباشد و انگیزه هم سفر بیشتر گذراندن اوقات فراغت باشد.
بیشتر کشورها به «توریست» ها نگاه تجاری دارند و آن‌ها را منبع کسب درآمد می‌دانند.
اما «مسافر» (Traveler) در تعریف ساده‌تری شخصی است که بین دو یا چن
همون قدر که لازم داری، مواظب نَفْسِ خودت باشی، مواظب آدمای دور و بَرِتْ هم باش .. حرفا، عمل، رفتار، عقیده، باور، عادت ها، افکارشون وو
گاهی، گمراهی آدما از یه حرف ساده، یه عادت معمول، آدمای دور و برشه.
 
راه نجات هم از درون خود آدم شروع میشه .. 
گاهی مدتی گمراهی رو به دوش می کشی، و با کلامی و جمله ای از یه رهگذر از زندگیت، به خودت میای ..
حالا نمی دونی دلت از عمری که با گمراهی گذروندی بسوزه یا از راه و مسیر نو خوشحال باشی ..
خدایا آرزومه بنده ای باشم
خبرهای فوری پلدشت-پلدشت-مدیر فرودگاه منطقه آزاد ماکو گفت: هفت هزار و ۲۶۷ مسافر ورودی و هفت هزار و ۱۶ مسافر خروجی سال گذشته /۱۳۹۷/ از این فرودگاه جابجا شدند.


به گزارش خبرهای فوری پلدشت، حسن قره داغی گفت: این تعداد مسافر با ۱۳۰ پرواز رفت و برگشت به تهران – ماکو و ماکو – تهران و همچنین یک پرواز نیز به مشهد – ماکو و بلعکس صورت گرفته است.
وی افزود: در طول هفته، سه پرواز به مقصد تهران در روزهای شنبه، دوشنبه و چهارشنبه در این فرودگاه انجام می شود.
قره
زن همسایه وقتی خر را در حال خوردن سبزیجات دید، تفنگ را برداشت و یک گلوله خرج خر نمود و خر را کشت.
صاحب خر وقتی صحنه را دید. عصبانی شد و زن صاحب مزرعه را کشت!
صاحب مزرعه وقتی با جسد خونین همسرش روبرو شد، صاحب خر را از پای درآورد!
به رهگذر گفتند چکار کردی؟!
گفت من فقط یک خر را رها کردم!
هرگاه میخواهید ویرانی به بار آورید، خران را آزاد کنید!
Add a commentمشاهده مطلب در کانال
اسنپ؛ موجی که چند روزی فضای مجازی را فراگرفت و با انتشار عکسی از دیدار راننده و مسافر به ساحل سکوت و انفعال نزدیک می‌شود. عکسی که پر بود از دردهایی که نمی‌شود گفت و اجباری که لبخندش هم مضحک است و آینده‌ای که به آتش زیر خاکستر می‌ماند! همان رعب و ترسی که گاهی ما را به رعایت قانون وامی‌دارد سبب شد امر به معروفِ راننده یک شبه میوه دهد و امان از درختی که ریشه ندوانده باشد و فقط #او ست که می‌داند این درخت بی‌ریشه در تندباد بعدی چه پیامدهای ناگوا
اگر کسی برنامه داشته باشد که با هواپیما به شهر یا کشوری دیگر سفر کند، اولین مکانی که به آن میرسد ، فرودگاه است. فرودگاه میتواند تعیین کننده نگرش مسافر به مقصد خود باشد . فرودگاه جدید استانبول یک شاهکار است که در حدود 40کیلومتری میدان تکسیم واقع شده است و خدمات و امکانات بسیاری را در اختیار مسافران قرار می دهد.
از آنجایی که ترکیه به یکی از کشور های توریستی و محبوب برای سفر در دنیا تبدیل شده است و جود چنین فرودگاهی ، کاملا ضروری است. دلیل اینکه ا
وی اظهار داشت: تمام ۲۷ مسافر این اتوبوس در سلامت کامل هستند و علت دقیق این آتش سوزی توسط کارشناسان در دست بررسی است.ملک آباد در ۴۵ کیلومتری جاده مشهد - نیشابور واقع است.
 
به گزارش خبرنگار ایلنا از مشهد، مدیر روابط عمومی سازمان آتش نشانی مشهد در این خصوص گفت: در پی این حادثه و با درخواست آتش‌ نشانی شهر ملک آباد، آتش‌ نشانان ایستگاه‌های ۹ و ۳۹ مشهد به محل حادثه در شهر ملک آباد اعزام شدند.
رضا حیدری افزود: راننده این اتوبوس مسافربری با مشاهده
این روزها که درد و رنج کرونا در جامعه بشری سایه افکنده و غم در رهگذر آدمیان جولان می دهد برخی از اشعار به انسان حالی دیگرگون می بخشد از آن جمله این رباعی از حکیم ابوالعلا حمزه ابن علی مجیری شاعر قرن پنجم است که در تاریخ بیهق او ذکر شده و چقدر زیباست و آرام بخشدائم به جهان مباش با ولوله ایوز محنت او مگوی با کس گله ایکو مرحله ای است ما در او قافله ایچه نیک و چه بد قافله را مرحله ایتاریخ بیهق تالیف ابوالحسن علی ابن زید بیهقی با مقدمه دکتر قاری کلیم
انگشتام در عطشِ لمسِ صفحات سفرنامه های منصور ضابطیان میسوزن و هیچ غلطی در این راستا نمیتونم بکنم.
خیلی دلم میخواد از تمرین های عکاسی و کلاس زبان و پیانو و نویسندگی و معاشرت با فامیل و مردم رهگذر بنویسم
از کتابا ، آهنگا ، گلدونا ...
اما در حال حاضر خیلی تک‌بعدی دارم زندگی میکنم و جز تست های مبتکران و نشر الگو چیزی ندارم تقدیم کنم ...
الان متوجه شدید کنکور‌ی‌ام یا بیشتر توضیح بدم؟
دانلود آهنگ ناصر عبداللهی یه رویا
Download Music Naser Abdollahi Ye Roya Ye Roz Az Hamin Rouza
دانلود آهنگ بسیار زیبای ناصر عبدالهی با نام یه روز از همین روزا “یه رویا”
این اهنگ با اسم (یه روز از همین روزا) هم شناخته میشود
دانلود آهنگ یه رویا ناصر عبداللهی
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید…
تکست و متن آهنگ یه روز از همین روزا با صدای ناصرعبدالهی
یه روز از همین روزا روی شب پا میذارم توی قاب لحظه ها عکس فردا میذارم
تا که خوب خوب بشه زخمای دلواپسی عشقو مرهم میک
یکشنبه ساعت10شب:
می‌رسیم به ساحل.با آدم هایی روبرو می‌شویم که یا قدم می‌زنند یا در جمع های چند نفره نشسته اند و با هم حرف می‌زنند.می‌گردیم تا جایی خلوت را پیدا کنیم.کار بسیار سختیست!
بالاخره پیدا می‌کنیم.جایی که کسی ننشسته و فقط هر از چند گاهی،چند نفری رهگذر دارد.می‌نشینیم روی ماسه ها.خوراکی ها را می‌گذاریم روبرویمان.دریا نسبت به روز قبل آرامتر است.آسمان صاف است و  بدون ابر.باد نسبتا سردی هم می‌وزد.روشنایی این بخش از ساحل کم است ولی به ان
میدونی چیه؟ گاهی فکر میکنم
خدا منو تو یکی از میلیونها سیاره اش گذاشته بعد یادش رفته من اونجام
 من هی داد میزنم خدا.................. ولی فقط انعکاس صدامه که برمی گرده خدا......................
الانم رو تخت دراز شدم و با خودم فکر میکنم که با چه زبونی باید باهاش حرف بزنم مثل آدمیم که هر آه ارتباطی امتحان کرده اما نشده که نشده 
وقتایی که خیلی عصبی و ناراحتم  تمام ادم هایی که بهم حرفی زدن و جوابشون ندارم میان نظرم از بی ارزش ترین و رهگذر ها گرفته تا نزدیکانم از فلان دختر تو اتوبوس که اینو بهم گفت تا.... اونقدر این اتفاق تو ذهنم میاد و حرفا و بزخورد ها و واکنش هایی که میشد یا نمیشد نشون بدم تو ذهنم عملی میکنم و این درگیری تا یک ساعت یا حتی دوساعت ادامه داره و وقتی به خودم میام میبینم از عصبانیت تمام عضله های بدنم منقبض شده و انگار که واقعا جسمم اماده است که به اون شخص حمله
یکی از احکامی که در رساله های شرعیه مطرح شده: مسئله سفر معصیت است.
به اینصورت که اگر هدف شخصی از مسافرت کردن، انجام گناه در آن باشد و یا مثلا پدر به فرزندش در سفر مستحبی اجازه ندهد،این سفر سفرِ معصیت بوده و شخص مسافر باید نمازش را تمام(یعنی نمازهای 4 رکعتی را همانطور4 رکعت بخواند و شکسته نمیشود)
البته اینکه شخصی مسافرت معمولی کند(مثلا برای دیدن اقوام ویا تجارت حلال) و در آنجا مرتکب گناه شود، شامل این مسئله نیست.
مثال:اگر شخصی به جهت دزدی(با هدف

                       
#پست_ویژه              #حکمت_الهی
 
رضایت به مقدّرات احترام به حکمت الهی
 
چند روز پیش به عنوان مسافر سفری با اسنپ داشتم.
 
اون ‌روز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم. باطری و زاپاس ماشینمو دزد برده بود!
 
راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بد شانسیم بگم.
 
هیچی نگفت و فقط گوش میکرد. صحبتم تموم که شد گفت یه قضیه ای رو برات تعریف میکنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود.
 
گف
به نام "او"
گاهی تداوم حرف‌های تلخ آزارم می‌دهد،این نشدن‌ها، نمی‌شودها، نتوانستن‌ها...گاهی خودم یادم می‌آید،تداومی کهنه از تلخی...گاهی می‌گویم باید در دستان باد رها می‌شد!گاهی میگویم ای کاش صبر!گاهی می‌گویم... آه...چقدر حرف می‌زنم در این تداوم تلخ....
"مسافر"
تا سر خیابان پیاده رفتم.تاکسی سمند زرد رنگ منتظر مسافر بود تا پر شود و راه بیفتد.صندلی جلو را خانم مسنی اشغال کرده بود. یک آقا هم روی صندلی عقب نشسته بود و مشغول صحبت با گوشی اش بود.منتظر شدم تا نفر بعدی هم بیاید و تصمیم بگیرم وسط بنشینم یا سر.کنار ماشین ایستادم و به خیابان و آدم های در حال عبور نگاه کردم.دختر جوانی تخته شاسی در دست، گذشت.لباس های رنگارنگی بر تن داشت، کوله پشتی و کتونی آل استار، یک هنری به تمام معنا.دوست داشتم مسافر بعدی اوباشد.
۵
مایکل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند. در ایستگاه بعدی، یک مرد با هیکل بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب سوار شد.
او در حالی که به مایکل زل زده بود گفت: «تام هیکل پولی نمی ده!» و رفت و نشست.
مایکل که تقریباً ریز جثه بود و اساساً آدم ملایمی بود چیزی نگفت اما راضی هم نبود. روز بعد هم دوباره همین
کتاب مسافر تنها: با یوکی پسربچه داستان همراه شو تا تو هم در کشفیاتش شریک باشی
کتاب مسافر تنهانویسنده: کیوان مجدیانانتشارات: سوره مهر
معرفی:
یوکی پسر بجه ای ژاپنی است که با خانواده اش به ایران سفر می کند. با چیز های جالب و عجیبی آشنا میشن…دوست داری بدونی چه چیزهایی کشف می کنن؟؟!
خلاصه کتاب:
یوکی پسر بچه ای ژاپنی است که پس از سفر به ایران به صورت اتفاقی با نام آیت الله اشرفی اصفهانی برخورد می کند. او و والدینش مشتاق می شوند در باره این شخصیت بیشت
پاییز
ای مسافر خاک آلود
جز برگهای مرده و خشکیده
دیگر چه ثروتی به جهان داری
...
حالا دوم مهر هزار‌و سیصد و نمیخواهم بدانم چند است
و من...
مفتخر شدم
مفتخر شدم به دیدن اولین پاییز
اولین پاییز زندگانی ام
آخر
چگونه بگویم 
باتو همه چیز از نو شروع شد....
یه وقتی آدما رو سر راه زندگی اشتباه می گیری .. بعد یه مدت متوجه میشی .. بعد یه مدت که رهگذر بودنشون برات مشخص میشه ..
حرف از تعلق نیست ..
حرف اینه که اشتباهی که بگیری 
زیاد بها می دی .. 
اصل کاری رو از یاد می بری 
فکر می کنی اونی که اشتباه گرفتی، منشا اثری بوده 
و فکر می کنی اونه که خیر خواه بوده 
در حالی منشا اثر اوست .. یا هو ..
 
 
کیستی که منجز اونمی بینم و نمی یابم ؟!!دریای پشت کدام پنجره ای؟که این گونه شایدهایم را گرفته ایزندگی را دوباره جاری نموده
"اولین مورد ابتلا به ویروس کرونا در کره مریخ، یک مسافر ایرانی بود". این جمله طنز و بامزه، تنها یکی از هزاران نظر درج شده در صفحه ایسنتاگرام بی‌بی‌سی فارسی در اعتراض به نحوه تولید خبر توسط این بنگاه خبرپراکنی وابسته به دولت انگلیس است. صفحه‌ای با حدود هشت میلیون نفر دنبال کننده که یکی از صفحات پرطرفدار ایسنتاگرام به شمار آمده و تمام تلاش خود را برای ناامید کردن ایرانیان در وضعیت موجود به کار بسته است.

ادامه مطلب
بازاریابی افقی، منصه ظهور خلاقیت هاست.
 
چراکه در این سیستم بازاریابی، بخشهای گوناگون، نه در طول و بلکه در عرض یکدیگر قرار میگیرند .
 
دراینحالت، برخلاف بازاریابی عمودی، تولید کننده، عمده فروش، خرده فروش، ارکان بازاریابی محسوب نمی‌شوند.
 
بلکه بحث بر سر دو شرکت مجزا ست که معمولا از هر لحاظ هم سطح بوده و زمینه فعالیت آنها در نگاه اول، نه تنها شباهتی ندارد، گاها کاملا متفاوت بوده و گویی در دو سیاره مختلف سیر میکنند.
 
همکاری این دو یا چند شرک
به نام "او"
 
آمدم خودم را قربانی کنم که جبران کنم...
 
که نگذارم کسی کاری که من کرده ام را بکند...
 
خودم را تندیسی کرده ام از عبرت... که دیگران شبیه من نشوند...
 
به او گفتم نکن... چیزی هست در جهان که اگر خاموش شود دیگر هیچ شادی ای را احساس نخواهد کرد..
 
و کاش خاموش نمیشد...
 
تمام شد... باید تمام میشدم...
 
"مسافر"
تو مسافر عشقی و من هر دم در یادت.
فکر کردن به تو، چنان در بیداریم جاریست، که هر لحظه حضورت را احساس میکنم.
چشمانم را هم که میبندم، کنارمی.اما اینبار پر رنگ تر.زیباتر. ملموس تر...
این پاییز فقط دستانت را کم دارد تا کوچه های باغ فردوس را قدم بزنیم و کنار کوچه ی دلبر عکسی به یادگار بگیریم و من از این عشق سرمست شوم و انتظار باز دیدنت را هرچه طولانی، هرچه بیشتر بکشم...
 
 
 
 
شما می توانید با مراجعه به صفحه ویلاهای گرگان در سایت گرگان تماشا در دو بخش اجاره ویلا و خانه های روستایی بر حسب سلیقه و قیمت و مشخصات انتخاب کرده و با استعلام از شماره های اعلام شده در سایت نسبت به رزرو اقدام نمایید . جهت رزرو می بایست تاریخ ورود و خروج و تعداد خود را اعلام نموده و پس از دریافت جواب در خصوص امکان رزرو نسبت به واریز مبلغ اعلام شده اقدام نموده و بعد از ارسال فیش واریزی رزرو خود را قطعی نمایید . در این مرحله با ارسال نام خان
وضعیت همه ی ما های شبیه من این جوریه که اول یه پیج تو یه شبکه مجازی داریم و بعد تو عرصه های مختلف گسترشش میدیم که شاید اندکی بر دوستانمون (که نه من به همون آشنای با رفتار دوستانه قانعم ) اضافه بشه و بعد هر یک چهارم ساعت سر میزنیم که مبادا مشترک مورد نظر سر بزنه و ما خونه نباشیم .
به قول یه دوست یه عالم تن ها کنار هم جمعیم.
 
تنهایی من طعم گس خرمالو میده. همونی که هیچ وقت جرئت نکردم لب بزنم. 
 
حالا تو ای رهگذر به من بگو تنهایی تو چه طعمی میده؟؟؟
 
..رسیدم ترمینال به خط واحدی چیزی نمیرسیدم رفتم سراغ تاکسیای مسیر خوابگاه راننده بهم گفت بشین داخل دوتا دیگه مسافر بیاد حرکت میکنم من که سوار شدم  همون موقع دوتا پسر دانشجو رسیدند اونا هم میخواستن بیان  سمت خوابگاه  تا این دوتا اومدند بشینند راننده با یه لهجه اصفهانی غلیظ گفت (آ فقط قبلی نشستنی یه زحمت بکشید این ماشینا یه هل بدید روشن بشد) طبیعتاا من که نباید پیاده بشم برای هل دادن پس من خیلی شیک و مجلسی داخل ماشین نشستم راننده خودش در حالی ک
سالهاست که با رنج و سختی زندگی کرده
طوری که خودش .. نمی دونم باور داره یا نه!!
کمرش دو تا شده
برای دیدنش رفته بودیم، بدون اینکه از ما بخواد که براش کاری انجام بدیم (حق بزرگیْ، به گردن ما داره )، می خواد کلی خودش به زحمت بندازه 
 
 
الان توی سی سی یو بستریه ..
خدایا حداقل آرامش رو به این مسافر قدیمی .. عطا کن، که این روزها خستگی راه رو از تن ببره ..
سلام دوستان 
تو رو خدا کسایی که اومدن شیراز بهشون خبر بدید

توجه توجه 
به همه اطلاع دهید به علت سیلاب امروز در سطح شیراز از مهمانهای محترم درخواست میشود به شهرک گلستان محل نمایشگاه داعمی مراجعه کنند تا اسکان داده شوند 
اطلاع رسانی واجب است شاید مسافر نوروزی بلا تکلیف باشد
کتاب مسافر ( روسهالده ) از هرمان هسه. نشر فردوسی. ترجمه دکتر قاسم کبیری.
کتاب رو از کتابخونه دانشگاه قرض گرفتم. ۱۹۰ صفحه داشت. طبق معمول نثر روان و آروم هرمان هسه. داستان در مورد زن و شوهر ثروتمندیه که در ملک اربابی روسهالده زندگی می‌کنند، اما به دلایلی جدا از هم زندگی می‌کنند و فقط زمان صرف ناهار در کنار هم هستند. دو فرزند دارند و هر دو، بعد از ناامیدی از بهبود روابطشون، به دنبال به دست آوردن محبت فرزندانشون و تعلق خاطر به اونها هستند. 
برام ج
لغو پروازهای امارات
 
امارات تمامی پروازهایش را به مقصد ایران کنسل واجازه ورود مسافران ایرانی را به این کشور وحتی صدور ویزا را تا اطلاع ثانوی لغو کرد.
 
لغو پروازهای امارات به علت ویروس کرونا
سازمان هواپیمایی غیرنظامی امارات متحده عربی تمام پروازها به ایران را از سه شنبه 6اسفند به مدت یک هفته لغو کرد.در بیانیه این سازمان که خبرگزاری رسمی امارات منتشر کرد آمده: "تمام پروازهای مسافری و باری از مبدا یا به مقصد ایران یک هفته متوقف می‌شود که ای
{حکایات و تشرّفات - شماره 31}
 
ماجرای تعمیر اتوبوس حامل مسافر
 
صدای اذان از رادیو بلند شد، جوانی که صندلی کنار من نشسته بود بلند شد و به راننده گفت: نگه دار نمازمان را بخوانیم. راننده با بی تفاوتی جواب داد: الان که نمیشود، هروقت رسیدیم میخوانی. جوان با لحن جدی گفت: میگویم نگه دار... سر و صدا بلند شد، دستِ آخر نگه داشت، جوان نمازش را در جاده خواند و آمد کنارم نشست...
پرسیدم چه دلیلی داره که اینقدر برات نماز اول وقت مهمه؟ گفت: آخر من به امام زمان تعهد
سلام
پریشب یکی از دوستان همسرم، کلید یه باغچه ای رو تو فردو داده بود تا بریم حال و هوایی عوض کنیم.... ما هم به خواهرم گفتیم و دو تاخانواده برای افطار خودمون رو رسوندیم فردو... یه ساعت تا اینجا فاصله داشت، اما چه هواییی.... خنکککککک
شب که رسما منجمد شدیم چون خونه هه شبیه حسینیه بود و فقط یه بخاری داشت.... پتو متو هم کم داشت... وسایل هم در حد ضرورت، انقدی که مثلا چند تا قابلمه ی کهنه داشت، با دو تا در که مال هیچ کدوم نبود!!! اما در کل کم کم عادی شد برامون و

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها